سایت اصلی و کانال دکتر علیرضا افشار همایش بزرگ کنکور94 همزمان با روز مادر
مشاوره کنکور۹۹ علیرضا افشار
انتخاب رشته کنکور98 .مشاوره انفرادی تحصیلی.مشاوره کنکور دکتر افشار.برنامه ریزی تلفنی کنکور99
درباره وبلاگ


پایگاه مشاوره کنکور رایگان (www.alirezaafshar.org) محلی ست برای یاری شما داوطالبان کنکور۹۹ و در جهت گسترش عدالت آموزشی در کشور گام بر می دارد که فاصل صوتی کلاس مشاوره ای دکتر افشار؛،.مطالب ارائه شده همگی مطابق برترین اصول و شیوه های مطالعه و انگیزش تحصیلی می باشد . سوالات شما دوستان در کمتر از 72 ساعت پاسخ داده می شود و شما داوطلبان رشته های ریاضی و تجربی می توانید ، با کمال اعتماد به مشاوران توصیه ها را توشه راه خود قرار دهید . امیدواریم که بتوانیم شما را تا رسیدن به رویایتان یاری کنیم . با تشکر و احترام : کانال مشاوره علیرضا افشار https://telegram.me/alirezaafsharofficial
آخرین مطالب

 

 

مثل انشاهای دوران دبستان ، قلم در دست می گیرم و بروی سیمای سفید پست نخست سال ۹۴ سایت مرکز مشاوره تحصیلی حرف دل را شروع می کنم .

ای کاش می شد ، روزگار را از سرنوشت ؛ البته بازهم فرقی نمی کرد ، چون ما بازهم همین گونه می شدیم ؛ این را از هزار و یک بار قول و قرار شب های یاس و ناامیدی و در خلوت تنهایی هایم فهمیدم که چندین و چند فرصت هم برای من همان خواهد شد که قبلا بوده .

گستاخی های من در حق همه مثل قطاری هست که از ریل خارج شده ، ممکنه آزاد باشه ولی راه به جایی نمیبره. ی جور بیخودی زندگی میکردم ولی فکر می کردم در آینده تغییر می کنم و درست میشم ولی چون همون آدم قبلی بودم ، آینده برام عینا کپی میشد و دیالوگ تغییر من بازم تکراری میشد .

حرف نابجاییست ولی کاش میشد اول دید و بعدا شد .

آن وقت حتما دیگرکسی بیراهه نمی رفت و همه انتخاب ها صحیح بود  ؛ آن وقت حتما" همه موفق بودند ...

میگن به بزرگی در دوران اوج گفتن آرزوت چیه ؟ مکثی کرد و پاسخ داد آرزو می کنم ای کاش اشتباهات گذشته را نداشتم تا سریع تر به هدف می رسیدم ، لختی طول نکشید که بزرگ حرفش را کامل کرد و گفت ، می دانم اگر اشتباهی نداشتم ، الان در این جایگاه نبودم و در واقع من همه موفقیت خودم را مدیون اشتباهات گذشته ام هستم که همانند پله های ترقی به من کمک کرد تا رشد کنم .

حالا میفهمم که پدربزرگ چرا می گفت تا وقتی گیاه آب طلب نکرده از سیراب شدن لذت نمیبره .

نمی دونم فشردن کلیدهای کیبورد و سیاه مشق هایم برای شما نیز اتلاف وقت هست یا خیر

من اشرف مخلوقاتم ، از بچگی اینگونه به سرمان فرو کردند ... اما الان ابتر مخلوقات  اصغر مخلوقات و اصلا هرچی تو بگی هستم .

 

خیلی باید احمق باشی که بدونی ولی دوباره اشتباه کنی ، که روح و روانت داغون کنه ولی بازم مثل معتادها منفعل و تنبل بشینی و نظاره گر گذر زمان باشی .

زندگی ام پر شده از استرس و اضطراب ، هنوز هم نمی دونم چرا اینجوری شدم و هنوز به کسی نگفتم .

 ولی خب احتمالا نزدیکانم بزودی متوجه پژمردگی من خواهد شد .

 

 

چند روزی پیش سالنامه (ایام جوانی ها) سال 84 پیدا کردم ، ند خط یادگاری بداهه .

 شاید وقتی پیش تر ها تو موقعیت الان تو بودم این رو نوشتم و با خدا حرف زدم و کم کم آروم شدم . بخوان شاید خوشت اومد .

""اگرباز میدادی ای رب فرصتی ... من چه ها می کردم

اگر باز میدادی ای رب رخصتی ... من چه ها می کردم

بده فرصت ، بده رخصت ... منم محتاج و درمانده

تنم کن خرقه ی درویش و لیک اما به من ده اندکی اندیشه ی درویش

منم محتاج و درمانده

به من ده اندکی اندیشه ی درویش

خدایی تو ، سزاوار ثنایی تو ، کریمی تو ، حکیمی تو ، رئوف و مهربانی تو ، حول احوال و حالی تو

تو کاری کن ، تو کاری کن

منم محتاج و درمانده

به من ده اندکی اندیشه ی درویش

در آن حالات بد مستی ... ندانستم که تو هستی

به کیف و لذتش ماتم ... کنون دارم ، تو می دانی

خدایا ، خدایا

بده بگذر به من این عمر بیهوده

به من ده ساعتی درشب که چون در شب همه خفتند ، من بی کس که بیدارم

بجای می پرستیدن ... سر به مهر کربلا آرم

به روی تربت پاکش فرود آمد پیشانی ، شروع شد عشق بازی

 تو هم گفتی مگر مستی ؟

در آن حالات روحانی ... در آن ساعات عرفانی

به تو گفتم منم آری... منم آری  منم مستم

منم مست گل و سجاده و تسبیح ، منم مست عبادت ، مست این تسبیح""

 

دو ماه پایانی تا کنکور 

 

احماقه هست ولی باید اعتراف کنم که من چقدر در مقابل تغییرات مقاومت کردم . تغییری که مطمئنم می تونست زندگی ام از این رو به اون رو کنه و منو از اینجایی که هستم بالاتر بکشه ؛ اما متاسفانه باید الان در دنیای واقعی خودم باشم و بپذیرم که نپذیرفتن تغییر من در گذشته الان باعث تحمیل این شرایط بد شده ؛ اما حداقل تو ده ها کتابی که خواندم و حرف هایی که شنیدم ، گفتن که شرایط سخت ، خودش فرصت و امکانات و زمینه سازی برای رشد خیلی از آدم های این دنیای خاکی بوده و شاید هم هست . درسته آقای مشاور ؟

من : بله که درسته ... دقیقا خواستم خودت به همین برسی .

 

 

 فقط کافیه متوجه بشی که چجوری اون آدم درجه یکه اگر جای تو بود این اوضاع درست می کرد . اعتقاد وقتی بهت تلنگری میخوره و حس می کنی داره روی تو اثر مثبتش میذاره ، بدون بخونه و ایراد بنی اسرائیلی و معطلی ، هر چی زودتر بری سراغ کار و استارت بزنی . بهانه چجوری بخونم نیار ، چیکار کنم نیار ، آخرش چی میشه و چه رتبه ای میشه رو نیار ، خودت فقط ، فقط خودت اگر چند قدم برداری متوجه میشی که راه برات داره روشن میشه . درست میشه چراغ جلوی دوچرخه های قدیمی که دینام اون متصل به یکی از چرخ های دوچرخه هست و اگر حرکت کنی بهت نور میده و راه برات روشن میکنه ... ولی موقع دوچرخه سواری رکاب نزنی ...تعادلت بهم میخوره و ریسک افتادن زیاده ؛ پس تو این هرچقدر می تونی سریع تر رکاب بزن ، چون سوار بر اسب شرنوشت میشی و افسارش به دست میگیری .

حتما تا حالا برات پیش اومده که چیزی رو از ته دلت و باهمه وجودت بخوای / آرزویی که بند بند وجودت حتی ی لحظه داشتن اونو فریاد میزنه / همون آرزویی که قلبت بخاطرش می تپه و به امید رسیدن بهش هر روز از خواب بیدار میشی و ...

حالا یک سوال ؟ ! بهای رسیدن به این هدف چقدر هست ؟ ساعتی چند میگیری اگه قرار باشه قیدش بزنی ؟

منظورم خوب فهمیدی و از این بعد قراره تو کالبد اون آدم بهترینه و اون کنکوری که همیشه آرزوش داشتی زندگی کنی ... ولی نه حرکت و تلاشی که بعد از چند روز پنچر و منفعل بشه ...

باید دریایی باشی که اگر کسی هم خواست با حرفش سنگ به طرفت پرت کنه ، سنگش غرق بشه و نه اینکه تو متلاطم بشی .

 تو برو جلو ، من از پشت هواتو دارم ... و خدا هم هدایت مان کند به سمت صراط مستقیم انشالله .

 

کاش میشد این حرف ها روی سنگ حک کنم ، من از این لحظه فقط :

همه حواس ، انرژی و احساساتم را درکنارهم و برای حرکت نهایی محیا می کنم تا بتونم بهترین ها بسازم و

در جهت یاری و کمک به هم وطنانم گام بر می دارم .

مشت خودم گره می کنم و با همه وجود خالصانه بخدا توکل کرده و زندگی جدیدم را آغاز می کنم .

و کلام آخر اینکه دنیا پر از انسان هاست ، مادامی که آنها در حال جنبش و تکاپو می بینی ، نترس که دیر شروع کرده ای ، نترس که نکنه بهشون نرسی و دیگه خیلی دیر شده باشه ؛ مطمئن باش شب همه چیز خاموش مشه ... از هیاهوی خیابان ها و مردم گرفته تا صدای سوت کارخانه ها و ....

اما فقط تک ستاره های آسمان هستند که میان ظلمات باقی می ماند و این همون فرصت طلایی برای پیشرفت تو هست .

اگر اعتقاد پیدا کردی که میشه ، یعنی دیگه میشه ... این حرف تو ی کاغذ زیبا بنویس و زیر امضا کن و قول بده دیگه فردا ، پس فردا به این موضوع دوباره فکر نکنی و تو خط باشی . معنی خط حالا چیه ؟ این رو تو کارگاه اخیر گفتم .

 

محتوا : انگیزشی + توصیه هایی برای دوران جمع بندی

 

 

دانلود کارگاه از لینک اصلی

 

 

دانلود کارگاه از لینک کمکی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد